اقتصاد مصرفي توسعه ندارد


 در حال حاضر هر ملتي يا بايد توسعه يابد و مدرن شود يا به يوغ ديگران گردن نهد. اقتصادي که در آن موضوع و هدف مصرف است کالايش به پوچي و مسخ مصرف کننده مي انجامد .اگر توليد کننده بداند مصرف کننده چه چيز مي خواهد کاري براي او انجام نمي دهد. داعيه ارزش آفريني صاحب سرمايه در حق مشتري افسانه ست.در اقتصاد طبيعي که تعامل و حفظ موازنه با طبيعت را هدف دارد مصرف تنها غايت و موضوع فعاليت اقتصادي نبوده و اغواگريهاي مصرف گرايي مدرن وبازاريابان با پديده شوم بازاريابي زماني عقيم مي گردد که ما در رفتارهاي مصرفيمان از همشهري بودن دست کشيده و به فرد مبدل شويم.در ژاپن آداب غذا خوردن به حد آداب دينداري اهميت دارد که مکدونالديسم نتوانست اين کشور را تصرف کند. در ژاپن مدرنيزاسيون مصرفي غربي شکست خورد. براي اينکه آفت و لطمات بغرنج اين غفلت تاريخي ازمحيط کسب و کارمان زدوده شود خردورزي ، فرهنگ سازي وارتقاء سطح هوشياري اقتصادي مردم در مديريت مصرف جهت دستيابي به موازنه و حفظ تعادل و رفاه نسبي پيشنهاد مي گردد.در جامعه ي مصرفي متداولترين کالاها داراي عمر بيش از پيش کوتاهي هستند که اين امر موجب انباشت ضايعات و تحريک مصنوعي فرايند توليد مي شود. ماهيت غالب کالاهايي که در بازار مصرفي خريداري مي کنيم مانند پولي است که به گدايي مي دهند تا بتواند با آن امروز خود را زنده نگه دارد و بدبختي اش را فردا ادامه دهد.
در قفسه هاي فروشگاه ها کالاهايي را مي بينيد که اساسا به آنها احتياج نداريدو واجد ارزش هم نيستند ، شير توت فرنگي ! شير آناناس! شير تمشک ! اين کالاها طوري طراحي شده اند که وسوسه شويد حداقل يکبار آن را تجربه کنيد!
در رويکرد اجرايي تئوري روستو کشورمان يکي از محل هاي آزمون و خطا بوده و اين واقعا جاي تامل وتاسف دارد که در يک نظام حکومتي چطور فضايي حاکم بوده که سرنوشت اقتصادي يک مملکت به جاي اينکه به مدد اراده و تدبير و تلاش مردم رقم بخورد –اقتصاد مردمي - توسط تئورسيني غربي با وقاحت تمام نسخه پيچي شده و قواي نظارتي و اجرايي داخله که مي بايست حافظ منافع ملي و مردم باشد ملعبه و مجري طرح مي گردد! ؟